- پخته خوار
- آدم طلب و گرانجان، مفت خور گدا انگل، داماد
معنی پخته خوار - جستجوی لغت در جدول جو
- پخته خوار
- مفت خوار، مفت خور، گدا، گدایی کننده، گداپیشه،
برای مثال وگر دست همت بداری ز کار / گداپیشه خوانندت و پخته خوار (سعدی۱ - ۱۶۸)
- پخته خوار
- مفت خور، راحت طلب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرانجانی و آرام طلبی، مفت خوری گدایی، دامادی
پخته خوار
گرانجانی و آرام طلبی، مفت خوری گدایی، دامادی
رشوه گیر
کسی که چون یکبار از جانب شخصی بوی کمکی شود یا در خانه، آن شخص از وی پذیرائی بعمل آید همواره توقع تکرار آنرا کند و منتظر تجدید آن باشد
آنکه در آب غوطه خورد فرو رونده در آب
رشوه خوار، رشوه گیر
کار آمد